English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2683 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
joint U دستگاه کوچک باطریدار که سوارکار بطور غیر مجازروی گردن اسب می گذارد تاتندتر برود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lei U دستبند یا گردن بندی از گل وغیره که بر گردن میاویزند گردن بند گل
i advised him to go there U به صلاح او دانستم که برود مصلحت دیدم که برود
it pleased him to go U خوش داشت که برود خوشش می امدکه برود
hole U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holing U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holed U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holes U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
provided he goes at once U بشرط اینکه بی درنگ برود مشروط بر اینکه فورا برود
pettily U بطور کوچک
in miniature U بطور کوچک
miniperipheral U دستگاه جانبی کوچک
walkie-talkie U دستگاه مخابره یا رادیوی ترانزیستوری کوچک
walkie-talkies U دستگاه مخابره یا رادیوی ترانزیستوری کوچک
walkie talkie U دستگاه مخابره یا رادیوی ترانزیستوری کوچک
dial gage U دستگاه اندازه گیری تغییربعدهای بسیار کوچک
cycle stealing U روشی که اجازه میدهد یک دستگاه جانبی بطور موقت کامپیوتر را ازدسترسی به مسیر
transpondor U دستگاه گیرنده یااداری که بمحض دریافت مخابرهای بطور خودکار ان را جواب میدهد
transponder U دستگاه گیرنده یااداری که بمحض دریافت مخابرهای بطور خودکار ان را جواب میدهد
audio U چرخ نوار ضبط مغناطیسی در یک پوشش کوچک که وارد دستگاه ضبط صدا میشود
waterbath U [ظرفی که ظرف کوچک تری در آن قرار بگیرد و مواد درون آن ظرف بطور غیر مستقیم گرم شود.]
double boiler U [ظرفی که ظرف کوچک تری در آن قرار بگیرد و مواد درون آن ظرف بطور غیر مستقیم گرم شود.]
water bath U [ظرفی که ظرف کوچک تری در آن قرار بگیرد و مواد درون آن ظرف بطور غیر مستقیم گرم شود.]
water quench U [ظرفی که ظرف کوچک تری در آن قرار بگیرد و مواد درون آن ظرف بطور غیر مستقیم گرم شود.]
bain-marie U [ظرفی که ظرف کوچک تری در آن قرار بگیرد و مواد درون آن ظرف بطور غیر مستقیم گرم شود.]
forward seat U حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
neck U گردن سر و گردن اسب
necks U گردن سر و گردن اسب
knighting U سوارکار
jockette U سوارکار زن
horsewomen U سوارکار
horsewoman U سوارکار
horse man U سوارکار
knighted U سوارکار
knights U سوارکار
knight U سوارکار
jockeys U سوارکار
jockey U سوارکار
postboy U سوارکار مسابقه
valets U خدمتگزار سوارکار
valeting U خدمتگزار سوارکار
jump rider U سوارکار در پرش
valeted U خدمتگزار سوارکار
valet U خدمتگزار سوارکار
bug boy U سوارکار مبتدی
boy U سوارکار مسابقه اسبدوانی
boys U سوارکار مسابقه اسبدوانی
is on the wane U رو بزوال یا نقصان می گذارد
contiguous U آنچه اثر می گذارد
it burnsto a white ach U چون می سوزدخاکسترسفیدباقی می گذارد
decreasingly U چنانکه روبکاهش گذارد
eclipse award U جایزه سوارکار ممتاز سال
mount U اسب مسابقه با سوارکار مانت
mounts U اسب مسابقه با سوارکار مانت
hig low jack U ضربهای در بولینگ که میلههای 7 و 01 را جا می گذارد
I ll pay him back in his own coin . U حقش را کف دستش خواهم گذارد
driving U بردن مسابقه در نتیجه فشارزیاد سوارکار
classical seat U وضع بدنی سوارکار روی زین
charley horse U کشیدگی یا گرفتگی عضلانی ران سوارکار
clerk of the scale U متصدی توزین سوارکار ووسایلش پس از مسابقه
do split U ضربهای در بولینگ که میله جلو و 7 یا 01 را جا می گذارد
big four U ضربهای در بولینگ که میلههای 4 و 6 و 7 و 01 را بجامی گذارد
lilies U ضربهای در بولینگ که شمارههای 5 و 7 و 01 راجا می گذارد
double pinochle U ضربهای در بولینگ که میلههای 4 و 6 و 7 و 01 را بجامی گذارد
golden gate U پرتابی در بولینگ که میلههای 4 و 6 و 7 و 01 راباقی می گذارد
lily U ضربهای در بولینگ که شمارههای 5 و 7 و 01 راجا می گذارد
half worcester U ضربهای در بولینگ که میلههای 3 و 9 یا 2 و 8 را جامی گذارد
bedpost U ضربهای در بولینگ که میلههای 7 و 01 را بجا می گذارد
silks U ژاکت و کلاه مخصوص سوارکار یا ارابه ران
weigh out U توزین سوارکار و زین و یراق پیش از مسابقه
let him go U برود
prints U برود
printed U برود
print U برود
set down U معلق ساختن سوارکار یا راننده ارابه بخاطر خطا
personal service utility U کسی که مستقیما" کار خود را دراختیار کارفرما می گذارد
feeders U مکانیزمی که به طور خودکار کاغذ درون چاپگر می گذارد
feeder U مکانیزمی که به طور خودکار کاغذ درون چاپگر می گذارد
incommunicableness U چیزی که نتوان بکسی گفت یابا اودرمیان گذارد
incommunicability U چگونگی چیزی که نتوان بکسی گفت یا با اودرمیان گذارد
Nothing on earth will induce him to go there again. اگر کلاهش هم آنجا بیافتد دیگر پا نمی گذارد.
tell him to go U بگویید برود
it is necessary for him to go U باید برود
he was made to go U او را وادارکردند برود
let him go U بگذارید برود
he refused to go U نخواست برود
he insists on going U اصراردارد که برود
he is not willing to go U نیست برود
waifs U اموالی که سارق حین فراربیرون از محل سرقت به جامی گذارد
devisor U کسیکه بمیل خویش چیزی رابدیگری بارث می گذارد مورث
investors U کسی که پولش را در اختیار موسسات می گذارد و سهام انها را می خرد
investor U کسی که پولش را در اختیار موسسات می گذارد و سهام انها را می خرد
bot U بخشی که شروع فضای ضبط نوار مغناطیسی را علامت می گذارد
permanent structures U به تاسیساتی گفته میشود که پس از اتمام قرارداد پیمانکاردر محل می گذارد
torticollis U کجی مادرزادی گردن گردن کجی
he was signalled to go U باو اشاره شد که برود
he was motioned to go U باو اشاره شد که برود
he refused to go U حاضر نشد برود
he needs must go U ناچار باید برود
he did not d. to go U جرات نکرد که برود
none but the old shold go U کسی مگربزرگان برود
in order that he may go U برای اینکه برود
i made him go U او را وادار کردم برود
he durst not go U جرات نکرد که برود
show someone the door <idiom> U خواستن از کسی که برود
he is indisposed to go U مایل نیست برود
it is necessary for him to go U لازم است برود
salvo U شرط یا عبارتی در سند که راه گریزی برای شخص باقی می گذارد
salvoes U شرط یا عبارتی در سند که راه گریزی برای شخص باقی می گذارد
winner's circle U محوطه نزدیک خط پایان درمسیر سوارکار و اسب برنده برای گرفتن جایزه
dare he go? U ایا جرات دارد برود
overland mail U پستی که از راه خشکی برود
Long absent, soon forgotten. <proverb> U از دل برود هر آنکه از دیده برفت.
out of sight out of mind U از دل برود هر انچه از دیده برفت
Seldom seen soon forgotten . <proverb> U از دل برود هر آنچه از دیده برفت .
out of sigt out of mind U از دل برود هر انکه از دیده برفت
sticker [guest] U مهمانی که نمی خواهد برود
it is necessary for him to go U براو واجب است که برود
liberty man U ملوانی که اجازه دارد به ساحل برود
He will not sleep in a place which can get wt unde. <proverb> U جایى نمى خوابد که آب زیرش برود .
Why did you let it slip thru your fingers ? Why did you lose it for nothing ? U چرا گذاشتی مفت ومسلم از دستت برود
humpty dumpty U کسی یاچیزی که یکباربزمین افتداز میان برود
Those who lose must step out. U هر که سوخت (باخت ) باید از بازی بیرون برود
I am counting(relying) on you, dont let me down. U روی تو حساب می کنم نگذار آبرویم برود
fractional reserve banking U روش مبتنی بر ذخیره جبران کسری در امریکا در ازای هرصد دلاری که مشتریان دربانک می گذارد
advisory lock U قفلی که فرآیند روی یک قسمت از فایل می گذارد تا سایر فرآیندها به آن داده دستیابی نداشته باشند
synchro U دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
petty cash صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
rawin U دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
attitude director indicator U دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
meteorograph U دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
transponder U فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator U دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
gemmule U یاخته کوچک که ازان جانورتازه پدیدمیاید غنچه کوچک
deflections U ضربهای که به چیزی بخوردو گوی بطرف دروازه برود
deflection U ضربهای که به چیزی بخوردو گوی بطرف دروازه برود
He cannot sit up, much less walk [ to say nothing of walking] . U او [مرد] نمی تواند بنشیند چه برسد به راه برود.
irretrievably U بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
nauseously U بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
inconsiderably U بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
printed U دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
semaphore U دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
all mains set U دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
prints U دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
ac dc set U دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
print U دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
widget U آلت کوچک [ابزار ] [اسباب مکانیکی کوچک]
actions U که باعث میشود نشانه گر به میله عمل در بالای صفحه برود
jump instruction U موقعتی که CUPU از دستورالعمل فعلی به نقط ه دیگر برنامه برود
action U که باعث میشود نشانه گر به میله عمل در بالای صفحه برود
You cannot make a crab walk straight . <proverb> U نمى توان خرچنگ را واداشت منظم و صاف راه برود .
horridly U بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
lusciously U بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
indisputable U بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
quad density U تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
threshholds U سطح تنظیم که اگر سیگنال از آن پایین تر برود عملی انجام میدهد
He is absolutely determined to go and there's just no reasoning with him. U او [مرد] کاملا مصمم است برود و باهاش هیچ چک و چونه نمیشه زد.
ball back U ضربه تصادفی با پا به توپ که از مرز بیرون برود ومنتج به تجمع شود
threshold U سطح تنظیم که اگر سیگنال از آن پایین تر برود عملی انجام میدهد
thresholds U سطح تنظیم که اگر سیگنال از آن پایین تر برود عملی انجام میدهد
compressor U دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
facsimile recorder U دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
compressors U دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
equilibrator U دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
pulmotor U دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
jigger U بادبان کوچک یکجور کرجی کوچک
pig board U تخته کوچک برای موجهای کوچک
increment U فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
increments U فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
ramdrive.sys U در DOS یک فایل پیکربنغی همراه سیستم عامل است که بخشی از حافظه دستیابی مستقیم کامپیوتر را بعنوان یک دیسک کنار می گذارد
weigh in U وزن کردن سوارکار و زین ویراق پس ازمسابقه وزن کشی
weigh-ins U وزن کردن سوارکار و زین ویراق پس ازمسابقه وزن کشی
weigh-in U وزن کردن سوارکار و زین ویراق پس ازمسابقه وزن کشی
to ask somebody out U از کسی پرسیدن که آیا مایل است [با شما] بیرون برود [جامعه شناسی]
grossly U بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
immortally U بطور فنا ناپذیر بطور باقی
indeterminately U بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
poorly U بطور ناچیز بطور غیر کافی
goofy foot U موج سواری که بجای پای چپ پای راست را روی تخته بجلو می گذارد
print U بازوی متحرک در چاپگر wheel-daisy که حروف آهنی را روی ریبون چاپگر قرار میدهد ورودی کاغذ علامت می گذارد
prints U بازوی متحرک در چاپگر wheel-daisy که حروف آهنی را روی ریبون چاپگر قرار میدهد ورودی کاغذ علامت می گذارد
printed U بازوی متحرک در چاپگر wheel-daisy که حروف آهنی را روی ریبون چاپگر قرار میدهد ورودی کاغذ علامت می گذارد
peripheral device U دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
pannikin U لیوان کوچک پیمانه کوچک
knobble U برامدگی کوچک گره کوچک
indecorously U بطور ناشایسته بطور نازیبا
latently U بطور ناپیدا بطور پوشیده
incisively U بطور نافذ بطور زننده
martially U بطور جنگی بطور نظامی
genuinely U بطور اصل بطور بی ریا
abusively U بطور ناصحیح بطور دشنام
improperly U بطور غلط بطور نامناسب
magnetometer U مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
necks U گردن
neck U گردن
napes U پس گردن
mooic U گردن
restiff U گردن کش
crookneck U گردن کج
paxwax U پی گردن
insubordinate U گردن کش
Recent search history Forum search
2New Format
1Don't blame it on me
1etaye namayandegi اعطای نمایندگی
1I am good with figures,how about you?
1may fader good
2interfereometry
2لب آب
2لب آب
1Simultaneously, those engaged in the work of basic disciplines have become increasingly aware of the of organizations in society and have begun to concentrate attention on relevant problems.
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com